در سال 1926 اولین کنفرانس ترکشناسی در باکو برگزار شد. گردآمدگان تصمیم گرفتند که خط لاتین را خط مورد استفاده? تمام ترکزبانان آذربایجانی جهان اعلام کنند. دو سال بعد به رهبری کمال پاشا رفرم خط در ترکیه به اجرا گذاشته شد و الفبای لاتین جایگزین الفبای عثمانی (عربی) گردید. در همین سال کمیتهای به نام یئنی اَلیفبا (الفبای جدید) در مسکو به تدوین الفبای یکدستی پرداخت که در تمامی جمهوریهای ترکزبان اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان) استفاده شود. این الفبا به مدت بیش از ده سال مورد استفاده بود.
در سده 19 میلادی افرادی مسئله? تغییر الفبای ترکی آذربایجانی را مطرح کردند. میرزا فتحعلی آخوندزاده (1878) و جلیل محمد قلیزاده از این دسته افراد بودند. البته این امر با مخالفت شدید گروههای دیگر از جمله برخی فرهنگیان و روحانیان روبرو شد.صرف نظر از دغدغه? روحانیان که معتقد بودند تغییر خط ارتباط مردم را با قرآن و دیگر متون دینی قطع خواهد کرد برخی اهالی فرهنگ اعتقاد داشتند که خط بخشی از هویت هر قوم را تشکیل می دهد و از آنجاییک چند صد سال است که تمام متون ادبی ترکی و هزاران هزار کتاب در این خط تالیف شده اند تغییر خط به نوعی یک گسستگی فرهنگی به وجود خواهد آورد. این مسئله در دوره? بسیار کوتاه جمهوری دمکراتیک آذربایجان (1918-1919) نیز مطرح گشت. بعد از پیروزی بلشویکها چندین روزنامه به خط لاتین در باکو چاپ میشد؛ ولی خط عربی هنوز به کار گرفته میشد. در سال 1924 نریمان نریمانف رهبر بلشویک آذربایجان توانست قانون استفاده از لاتین در امور دولتی را به تصویب مجلس جمهوری آذربایجان شوروی برساند.
در واژهنامهای به نام «فرهنگ جهانگیری» (سده? یازدهم ق.) به صراحت میان زبان مردم تبریز و زبان ترکی جدایی نهاده، نوشته شدهاست: «آژخ (= زگیل): به ترکی «لوینک» و به زبان تبریز «سکیل» گویند» (کیا، ص 15). در ادامه، به نمونههایی از این واژگان آذری اشاره میشود:
چراغله = کرم شبتاب (کیا، ص 11)؛ زوال = انگشت (همان، ص 14)؛ زیوال = شبنم (همان جا)؛ سودان = سار (همان، ص 16)؛ سور = لوچ (همان جا)؛ شفت = ناهموار (همان، ص 17)؛ شم = کفش (همان، ص 18)؛ نگ/ تگ = کام دهان (همان، 18 و 30)؛ کلاهدیوان = قارچ (همان، ص 21)؛ کنگر = جغد (همان، ص 3-22)؛ مشکینپر = خفاش (همان، ص 24)؛ مله = ساس (همان جا)؛ انین = نیزه (همان، ص29)؛ تیته = مردمک (همان، ص 31)؛ برز = بلندی (همان، ص 39)؛ کریوه = عقبه (همان جا)؛ سهراب = سرخاب (همان، ص 40).
آثار نوشتاری آذری که در آثار دوره اسلامی پراکندهاست، عبارتند از جملههایی از زبان تبریزی در نزهه القلوب حمدالله مستوفی، جملهای به زبان تبریزی و دو جمله از شیخ صفی الدین اردبیلی، یک دو بیتی از شیخ صفی، یک دو بیتی به زبان اردبیلی، یک دو بیتی به زبان خلخالی که همه در صفوه الصفای ابن بزاز(چاپ بمبئی) معاصر شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی الدین(سده هشتم) موجود است، یازده دو بیتی از شیخ صفی در سلسله النسب صفویان نوشته شیخ حسین از جانشینان شیخ پارسا گیلانی مراد شیخ صفی الدین چاپ برلین، 33-29 ملمعی از همام تبریزی(متوفی 714 هجری/ 1214 قمری) به پارسی و زبانی محلی که باید زبان تبریز باشد. زبان آذری با زبان دری در خراسان متفاوت است و تا جایی که قطران تبریزی(قرن 11) مجبور میشود آن را در یک بیت شعر بگوید:
بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل گه پارسی نوازد، گاهی زند دری
بسیاری از جملات و عبارات و کلمات موجود در کتابها و نسخ دست نویس قدیمی از وجود این زبان حکایت میکنند.حمدالله مستوفی یک جمله از زبان تبریزی نقل میکند:
تبارزه(تبریزیها) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند، گویند «انگور خلوقی بی چه در، درّ سوه اندرین»؛ یعنی انگور خلوقی(انگوری مرغوب) است در سبد دریده.
در شعرهای ایرانی آمیختگی از زبانهای دیگر نیز هست. این یک شعر از همام تبریزی است که با لهجه تبریزی و لهجه دری آمیخته شدهاست:
بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست // کوام و آذر دلی کویا بتی مست // دلام خود رفت و میدانم که روژی // به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست // به آب زندگی ای خوش عبارت // لوانت لاود جمن دیل و کیان بست // دمی بر عاشق خود مهربان شو // کزی سر مهرورزی کست و نی کست // به عشقات گر همام از جان برآیذ // مواژش کان بوان بمرت وارست // کرم خا و ابری بشم بوینی // به بویت خته بام ژاهنام
بیت دیگری از همام تبریزی:
وهار و ول و دیم یار خوش بی اوی یاران مه ول بی مه وهاران
معنی:بهار و گل و روی یار خوش هستند. اما بدون دوست هیچ گل و بهاری نیست. ادامه مطلب...
- محمد حسین شهریار
- شیخ صفیالدین اردبیلی
- محمدشیرین مغربی تبریزی
- تاجالنساء ماماعصمت
- مهان کشفی
- همام تبریزی
- معالی
- یعقوب اردبیلی
- مغربی تبریزی
- بانو باغبان اردبیلی
و خیلی های دیگر ...