سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمرانیها میدانهاى مسابقت مردان است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :0
کل بازدید :9232
تعداد کل یاداشته ها : 18
103/2/30
7:55 ع

آثار نوشتاری آذری که در آثار دوره اسلامی پراکنده‌است، عبارتند از جمله‌هایی از زبان تبریزی در نزهه القلوب حمدالله مستوفی، جمله‌ای به زبان تبریزی و دو جمله از شیخ صفی الدین اردبیلی، یک دو بیتی از شیخ صفی، یک دو بیتی به زبان اردبیلی، یک دو بیتی به زبان خلخالی که همه در صفوه الصفای ابن بزاز(چاپ بمبئی) معاصر شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی الدین(سده هشتم) موجود است، یازده دو بیتی از شیخ صفی در سلسله النسب صفویان نوشته شیخ حسین از جانشینان شیخ پارسا گیلانی مراد شیخ صفی الدین چاپ برلین، 33-29 ملمعی از همام تبریزی(متوفی 714 هجری/ 1214 قمری) به پارسی و زبانی محلی که باید زبان تبریز باشد. زبان آذری با زبان دری در خراسان متفاوت است و تا جایی که قطران تبریزی(قرن 11) مجبور می‏شود آن را در یک بیت شعر بگوید:
بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل         گه پارسی نوازد، گاهی زند دری

بسیاری از جملات و عبارات و کلمات موجود در کتاب‏ها و نسخ دست نویس قدیمی از وجود این زبان حکایت می‏کنند.حمدالله مستوفی یک جمله از زبان تبریزی نقل می‏کند:
تبارزه(تبریزی‏ها) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند، گویند «انگور خلوقی بی چه در، درّ سوه اندرین»؛ یعنی انگور خلوقی(انگوری مرغوب) است در سبد دریده.

در شعرهای ایرانی آمیختگی از زبان‏های دیگر نیز هست. این یک شعر از همام تبریزی است که با لهجه تبریزی و لهجه دری آمیخته شده‌است:

بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست // کوام و آذر دلی کویا بتی مست // دل‌ام خود رفت و می‌دانم که روژی // به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست // به آب زندگی ای خوش عبارت // لوانت لاود جمن دیل و کیان بست // دمی بر عاشق خود مهربان شو // کزی سر مهرورزی کست و نی کست // به عشق‌ات گر همام از جان برآیذ // مواژش کان بوان بمرت وارست // کرم خا و ابری بشم بوینی // به بویت خته بام ژاهنام

بیت دیگری از همام تبریزی:
وهار و ول و دیم یار خوش بی         اوی یاران مه ول بی مه وهاران

معنی:بهار و گل و روی یار خوش هستند. اما بدون دوست هیچ گل و بهاری نیست.

کشف جدید دیگری به نام سفینه تبریزی شامل جملات خاص زبان تبریزی می‏باشد. اینها در دوران ایلخانی جمع گشته‌است. یک جمله از بابا فرج تبریزی در سفینه تبریزی به این صورت است:

انانک قده? فرجشون فعالم آندره اووارادا چاشمش نه پیف قدم کینستا نه پیف حدوث.
معنی:چندانک فرج را در عالم آورده‌اند چشم او نه بر قدم افتاده‌است نه بر حدوث.

سفینه تبریزی شامل جملات و شعرهای از زبان آذری می‏باشد. در یک قسمت از این کتاب نویسنده خود مستقیما این زبان را زبان تبریزی می‏خواند:

دَچَان چوچرخ نکویت مو ایر رهشه مهر دورش
چَو ِش دَ کارده شکویت ولَول ودَارد سَر ِ یَوه
پَری بقهر اره میر دون جو پور زون هنرمند
پروکری اَنزوتون منی که آن هزیوه
اکیژ بحتَ ورامرو کی چرخ هانزمَویتی
ژژور منشی چو بخت اهون قدریوه
نه چرخ استه نبوتی نه روزو ورو فوتی
زو ِم چو واش خللیوه زمم حو بورضی ربوه

یک جمله از زبان تبریزی موجود است که به وسیله بزاز اردبیلی در صفوت الصفا ترجمه شده‌است:
«علیشاه چو در آمد گستاخ وار شیخ را در کنار گرفت و گفت حاضر باش بزبان تبریزی گو حریفر ژاته یعنی سخن بصرف بگو حریفت رسیده‌است. در این گفتن دست بر کتف مبارک شیخ زد شیخ را غیرت سر بر کرد»

در یک جمله پیر ذهتاب تبریزی حاکم قراقوینلو اسکندر خطاب کرده و گفته:

اسکندر، رودم کشتی، رودت کشاد!
ترجمه:اسکندر، پسرم کُشتی، پسرت کشته باد!

کلمه رود به معنی پسر هنوز در بسیاری از لهجه‏های خانواده زبان‏های ایرانی استفاده می‏شود مانند لهجه لارستانی، اطراف استان فارس و لری بختیاری.

چهار رباعی با عنوان فهلویات از خواجه محمود خوجانی، متولد شده در خوجان یا خورجان در نزدیکی تبریز توسط عبدالقادر مراغی ثبت گردیده‌است. یکی از آن چهار رباعی این است:
همه کیژی نَهَند خُشتی بَخُشتی         بَنا اج چو کَه دستِ گیژی وَنیژه
همه پیغمبران خُو بی و چو کِی         محمدمصطفی کیژی وَنیژه

یک غزل و چهارده رباعی تحت عنوان فهلویات از مغربی تبریزی باقی مانده‌است.

یک نوشته از مادر عصمت تبریزی که یک زن شاعر و صوفی بوده‌است که این نوشته اکنون در ترکیه نگاه داشته می‏شود. درباره زیارتگاه مقدسی در تبریز گفته‌است. که عبارت بوری بوری که در فارسی معنی بیا بیا را می‏دهد که مولانا از زبان شمس تبریزی نقل می‏کند:
ولی ترجیع پنجم در نیایم جز به دستوری         که شمس الدین تبریزی بفرماید مرا بوری
مرا گوید بیا، بوری که من باغم تو زنبوری         که تا خونت عسل گردد که تا مومت شود نوری

کلمه بوری را کربلایی حسین تبریزی از خواجه عبدالرحیم اژابادی نقل می‏کند که به معنی بیا است. در لهجه هرزندی در هرزند آذربایجان مانند لهجه کارنگی در آذربایجان که هر دو در قرن بیستم ثبت گردیدند. دو کلمه بیری و بوراه هر دو به معنی آمدن و از یک ریشه هستند.

و همچنین در زبان لکی واژه بوری به معنی بیا هنوز کاربرد دارد در اشعار باباطاهر لغت «بوره» به همین معنی "بیاً بکار رفته‌است:
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

همچنین شعری از بانو باغبان اردبیلی که در آن شیخ صفی الدین اردبیلی را مخاطب قرار داده بود نیز به این زبان موجود است:
دیره کین سربه سودای ته گیجی         دیره کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سرباستانه اچ ته دارم         خود نواجی کووربختی چوکیجی

معنی فارسی:«دیرگاهی است که این سر با سودای تو گیج است، دیرگاهی است که این چشم اشک خونین می‏ریزد، خود نمی‏گویی که بدبخت چه کسی هستی؟»

    محسنی در زیربخش "زبان پهلوی آذری" نمونه‌های برجای مانده از زبان کهن آذری را آورده‌است. از جمله:

1- دو شعر از همام تبریزی 2- دوبیتی از یعقوب اردبیلی 3- یازده دو بیتی از شیخ صفی اردبیلی 4- اشعاری از مهان کشفی 5- اشعاری از معالی 6- یک جمله از زبان تبریزیان در کتاب نزهه القلوب 7- سه جمله از شیخ صفی 8- یک جمله از زنی عارف به نام ماما عصمت اسبستی 9- یک جمله از پیر حسن زهتاب تبریزی به اسکندر قراقویونلو 10- شمار فراوانی از واژه‌های برجای مانده از زبان پهلوی آذری... همچنین "رساله? مولانا روحی انارجانی" را نمونه‌ای بازمانده از یکی از گویش‌های زبان آذری باستان می‌داند که البته با زبان پهلوی آذری یکسان نیست.[